تاریخ انتشار : خرداد 1392
ــــــــــــــــ هعی روزگار ــــــــــــــــــــ
بر مزارم گریه کن اشکت مرا جان می دهد
ناله هايت بوي عشق و بوي باران مي دهد
دست بر قبرم بکش تا حس کني مرگ مرا
دست هايت دردهايم را تسلا مي دهد
با من درمانده و شيدا ُسخن را تازه کن
حرفهايت طعم شيرين بهاران مي دهد
وقت رفتن لحظه يي برگرد قبرم را ببين
اين نگاه آخرت اميد ماندن مي دهد
رفتيو چشمم به دنبال قدمهايت گريست
زخم هاي مرده ام را رفتنت جان مي دهد
نيست از من قدرت بوسيدن چشمان تو
باد مي بوسد به جايم ُقلب پیغام میدهد...