دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 75126

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

بسم الله
...........اولین پستمه ها.....
یکی از فانتزیام اینه که تو خیابون با صغری چش تو چش شم صغری فرار کنه منم برم دنبالش و بالاخره گیرش بیارم...
بش بگم صغری کجا بودی این چند ماه؟؟؟ تو اصن نگفتی من بدون تو چیکار کنم؟؟؟چرا از دهاتمون رفتی؟صغری چقد تغییر کردی؟صغری هم بگه کرم حلزون خریدم.هر وقت تو آین خودمو میدیدم از پوستم خجالت میکشدم..
یهو یکی با شلوار کردی میاد زاااااارت یه مشت میخوره زیر چشمم...
میبینم عباسه...
بهش میگم عباس چرا میزنی؟میگه چرا مزاحم سلنا شدی؟؟؟منم میگم منظورت از سلنا همون صغری ست؟؟؟
عباس بگه مگه این اسمش صغری ست؟منم همه چی رو واسش تعریف میکنم...
عباسم شکست عشقی میخوره و میره صغری رو طلاق میده...
وقتی از محضر (محظر محزر مهضر مهظر) بیرون اومدیم عباس میگه میخوام یه سر برم افق منم میگم اتفاقا چن روز پیش یه خونه اجاره کردم تو افق
و...