تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392
چند شب است خواب میبینم !
خواب صدای تو را و انگار خودت هستی که در دوردست ها، پشت پلک های من قایم شدی و به تماشا نشستی!
تو به چه چیز این گونه خیره شدی...؟!
به احساس پوچ من که فکرمیکنم در میان خاطره ی تو گم شدم و یا به یقین منکه گم شده ام؟؟؟
من از این همه احساس تو و از ترس تو میترسم.خواب میبینم؛
خواب تو را که نشسته ای و دست های مرامحکم در دست گرفته ای .
انگار که میترسی از دستت بروم!
آه!
چه خواب قشنگی!
و بازهم سه نقطه هاي بىپايان من ...