دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 73205

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

با دوستم داشتیم میرفتیم سمت پل هوایی که بریم اون طرف خیابون در همون لحظه یه آقاهه داشت می اومد پایین
من دیدم خیلی بادقت داره یه کاری انجام میده با خودم گفتم حتما داره تو جیب عقب شلوارش دنبال چیزی میگرده
بعد که برگشت خیلی شیک و مجلسی دستشو از تو شلوار کریش آورد بیرون!!!!
من و دوستم پایه های پل رو گاز میزدیم!!!
ولی هرچی نباشه این داستان یه نکته اخلاقی واسم داشت:که در هیچ صورتی اعتماد بنفسمو از دست ندم
آخه یارو خیییییییییلیییییییییییییییی ریلکس مارشو انجام میداد!!!!