دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 70560

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

عشق دروغين قسمت سوم (قسمت اول پست 69062 قسمت دوم پست 69983)
رضا هميشه غصه اينو مي خورد كه چجوري خونوادشو قانع كنه تا به ازدواجش با سپيده رضايت بدن.
از اونطرف امير ميخاد بره مسافرت، كيش. واسه همينم به سپيده زنگ ميزنه.
امير: الو سپيده سلام. -سلام عجقم. -عزيزم من ميخام برم كيش مياي با هم بريم؟ -من نميتونم بيام. به مامانم چي بگم؟! -اگه دوسم داري بيا ديگه. -نميشه آخه - يعني نميخاي بريم بازاراي كيش خريد؟ -اين چه حرفيه مگه من دنباله پولتم. -شوخي كردم سپيده جونم. -كاش يكم زود تر خبر ميدادي. -آخه يدفعه اي شد. -باشه چون دوست دارم ميام. اما بازارم بايد بريم! حالا چند روزه ميريم؟ -٣روزه.
بله... سپيده و امير باهم ميرن كيش.
تو اين مدت رضا روزي ١٠٠ بار به سپيده زنگ ميزنه. اما گوشيه سپيده خاموشه. رضا خيلي نگران ميشه. شبا خوابش نميبره. كلي اس ام اس براي سپيده ميزنه. اما كيه كه جواب بده...
بعدِ سه روز سپيده بر ميگرده و گوشيشو روشن ميكنه. اوه... گوشيش زنگ ميخوره.
سپيده: الو سلام رضا جون. -رضا با گريه: كجا بودي چرا گوشيت خاموش بود عوضي؟! -داري فحشم ميدي؟ من بيمارستان بستري بودم. بايد عمل كنم! ميفهمي؟! -يا ابوالفضل! عمل واسه چي؟ -براي كبدم. ميگم رضا شايد ديگه منو نبيني!
رضا با صداي اشك الود: چرا عزيزم. مگه عملت خطرناكه؟ -نه اما ٥٠٠ تومن براي عملم كم دارم. -من پولشو جور ميكنم. -جدي؟ -اره تا كي وقت داري؟ -فردا.
رضا ميگه: اصلا فردا باهم ميريم واسه عملت. -نه... بايد با داداشم برم. -باشه پس شماره كارتتو واسم اس كن. چشم عجيجم. باي.
سپيده با خودش ميگه چقدر اين رضا احمقه.
رضا پولو جور ميكنه و ميفرسته واسه سپيده.
ادامه دارد...
بچه اين داستانو دنبال كنين آموزندس