تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392
چه سود گر بگویمت که شام تا سحر نخفته ام ویا اگر دمی به خواب رفته ام تورا به خواب دیده ام ...
چه سود گر بگویمت که بی تو، با خیال تو، به می پناه برده ام و نقش آن دوچشم قصه گو به جام پرشراب دیده ام ...
چه سود گر بگویمت که دوریت چو شعله های تند تب به خرمن وجود من
شراره های درد میزند و من درون آن زبانه ها
بنای این دل رمیده را ز بن خراب دیده ام ...