دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 66870

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق
.............................................یه نفر میاد میذاره گلای سرخ شقایق
بیصدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
...................................اشک میریزه ز چشماش مث بارون، وقت دیدار
زیر لب با گریه میگه:مهربونم بی وفایی
....................................رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی
آخه من تورو میخواستم اون نجیب خوب و پاکو
.........................................اون صدای مهربونو، نه سکوت سرد خاکو
تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
........................................دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود
تو که ریشه کردی با من، توی خاک بی قراری
.....................................تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری!
پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی؟
..............................................تو عزیز ترینی اما یه رفیق نیمه راهی
داع رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من
......................................رفتی و دیگه چه فایده ناله و ضجه و شیون
تو سفر کردی به خورشید، رفتی اونور دقایق
................................. منو جا گذاشتی اینجا با دلی خسته و عاشق
نمیخوام بی تو بمونم، بی تو زندگی حرومه
....................................تو که پیش من نباشی، همه چی برام تمومه
عاشق خسته و تنها سر گذاشت رو خاک نمناک
..........................گفت جگرگوشه ی عشقو دادمش دست تو ای خاک
نذاری تنها بمونه، همدم چشم سیاش باش
.............................. شونه کن موهاشو آروم، شبا قصه گو براش باش
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
....................................پاکشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره
اون جوون داغ دیده با دلی شکسته از غم
..................................بوسه زد رو خاک یارو دور شد آهسته، کم کم
ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد
....................................روشو برگوند و داد زد: به خدا نمیری از یاد...