دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 66432

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1392

انس ابن مالک می گوید:
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر در خانه نشسته بود و علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در حضورش بود که پیرمردی از راه رسید و به رسول خدا سلام کرد و رفت.
پیامبر خدا به علی علیه السلام فرمود:« آیا او را شناختی؟»
علی علیه السلام گفت:« نه. »
پیامبر فرمود:« ابلیس بود. »
علی علیه السلام گفت:« ای رسول خدا، اگر می دانستم ابلیس است با شمشیر ضربتی به او می زدم و امت تو را از شر او رها می‌کردم.»
ناگهان ابلیس برگشت و به علی علیه السلام گفت:«ای ابوالحسن، با این کار به من ستم می‌کردی! مگر گفتار خداوند متعال را نشنیدی که به من می‌فرماید:« و شارکهم فی الاموال و الاولاد » _سوره بنی اسرائیل، آیه 64
(و در اموال و اولاد با آنها (پیروان شیطان) شریک شو.) به خدا سوگند من در بسته ‌شدن نطفه‌ی هیچ ‌یک از کسانی که تو را دوست می‌دارند، دخالتی نداشته و ندارم.