دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 65053

تاریخ انتشار : فروردين 1392

من دیگه خسته شدم بسکه چشام خیسه و نم ...
خوب ببینم و بفهمم و بازم چیزی نگم ...
من دیگه بریدم از بس شکستم از خودی ...
توی اینه خیرم شم بگم به چشمام چی شدی ...
خستم از حرفای خوب و بی سر و ته بیثمر ...
حسرت یه عمره رفته عقده های تازه تر ...
متنفرم از ادمای بی مغزو شلوغ ...
از کتابایی با اسمای قشنگ متن دروغ ...
دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا بشکنی ...
اين بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی ...
بات میجنگم تا نگی ترسیده بودپیاده شد ...
بسکه پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد ...
دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا بشکنی ...
این بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی ...
بات میجنگم تا نگی ترسیده بودپیاده شد ...
بسکه پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد ...
همه از عشق میگن و باز ابروشو میبرن ...
عقل کل نشون میدن از خودشون بی خبرن ...
گم شده حرف های پوچ و گنده و بي سرودست ...
توبگو تا کی باید این نمایش و دیدو نشست ...
وقتی حتی نمیخوای بازی کنی بازیت میدن ...
حتی میخوای خودتم که باشی باز نمیزارن ...
همه میخوان اونی باشی که خیالشون میخواد ...
من دیگه داره از این بازی سیرک بدم میاد ...
هر چقدر زانو زدی باز اومدی دیگه بسهه...
هر چقدر خورد شدیم و دم نزدیم دیگه بسه ...
عاشق و عارف و درویش و من و تو و خدا ...
روبروت وایمیستیمو با هم میخونیم همصدا ...
دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا بشکني ...این بار ایستادم تا اخرش با کفش آهني ...
بات میجنگم تا نگی ترسیده بودپیاده شد ...
بسکه پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد ...