دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 63597

تاریخ انتشار : فروردين 1392

داري رد ميشي از من ...
داري ميگذري آسون ...
حرفي برام نمونده ...
بغضمو کردي پنهون ...
اشکامو درمياري ...
ولي انگار نه انگار ...
دستامو بگير تو دستات ...
براي ِ آخرين بار ....
يه لحظه چشماتو ببند ...
شايد منو يادت بياد ...
همون که بش گفتي يه روز ...
جاي تو هيچکس نمياد ...
اين شعر عاشقونه نيس ...
يه التماسِ خوبِ من ...
غرورو گريه ميکنم ...
نشکن منو ... پسم نزن ...
چنبار بايد به چشم تو ...
بشکنم آروم بگيري...؟!
بگو چقد گريه کنم ...؟!
تا ديگه از پيشم نري ...
چقد بايد اشک بريزم ...؟!
تا منو تنهام نذاري ...
دارم به چشمات باج ميدم ...
تا توبگي دوسم داري ...
اما من هنوز دوست دارم ...بدون ...
اگه حتي قلبتو پس بگيري ...
اگه مثل امروزم بهم بگي ...
نميخوام تورو ... ميتوني که بري ...
هنوزم چشماتو ميپرستمو ...
بي تو هرلحظه رو درگير توأم ...
تو خيالم دستاتو ميگيرمو ...
بازم احساس ميکنم ... پيش توأم ...
يه لحظه چشماتو ببند ...
شايد منو يادت بياد ...
همون که بش گفتي يه روز ...
جاي تو هيچکس نمياد ...
اين شعر عاشقونه نيس ...
يه التماسِ خوبِ من ...
سکوتو گريه ميکنم ...
نشکن منو ... پسم نزن ...
چنبار بايد به چشم تو ...
بشکنم آروم بگيري...؟!
بگو چقد گريه کنم ...؟!
تا ديگه از پيشم نري ...
چقد بايد اشک بريزم ...؟!
تا منو تنهام نذاري ...
دارم به چشمات باج ميدم ...
تا توبگي دوسم داري ...