تاریخ انتشار : فروردين 1392
طلبت من القلم یرسمک ،رد بکل الخجل:آسف ما اقدر اخدمک!!!
سألته أیه السبب؟
قال انا اعرف ارسم قمر وزهر وارسم غیمة مطرلاکن ما اعرف ارسم ملک علی هیئة بشر
ترجمه:
از قلم خواستم تو رو بکشه با خجالت جواب داد:متأسفم نمیتونم این کارو بکنم!!!
ازش پرسیدم چرا؟گفت: من بلدم ماه و شکوفه بکشم وبلدم ابر بارونی بکشم ولی بلد نیستم فرشته ای با ظاهر آدم بکشم.