تاریخ انتشار : فروردين 1392
سلام دوستای خوب 4جوکیم همیشه درمورد پدریا مادر حرفی میزدیدنخونده لایک میکردم حتی براچندتاشون گریه میکردم تااینکه درد یتیمی روکشیدم فهمیدم چه مزه تلخی داره خیلی سخته بیای خونه دیگه بابا نداشته باشی به خاطرحرفای شماچندین باردستشوبوسیدم خوشحالم که دیر نشده بود حالا من موندم یه دنیا دلتنگی به خداهیچ عشقی عشق به پدرومادرنمیشه دستام میلرزه وقتی دارم ازبی کسی مینویسم حالادیدارمنو بابام شده فقط یه شب جمعه اونم بهشت زهرا بابابی توچه قدداره سخت میگذره این روزها