دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 62262

تاریخ انتشار : فروردين 1392

زنجیر پلاک بود ؛ اما از پلاک خبری نبود . حدود شش ماه بود توی معراج روی کفشش نوشته بودیم : « شهید گمنام » . بارها شده بود می خواستم برای تشییع به تهران بفرستمش ؛ اما دلم نمی آمد . توی دلم یکی می گفت دست نگهدار تا زمانش برسد .
گل محمدی می گفت : « به خودم گفتم : همتی ، میکانیک تفحص ، وقتی دنبال یه آچار می گرده ، صلوات می فرسته ؛ چرا من با ذکر صلوات دنبال پلاک این شهید نگردم ؟ »
همین کار را کردم و دوباره سراغ پیکر رفتم ، کفنش را باز کردم ، توی جمجمه شهید یک تکه گل بود . در آوردم ، دیدم پلاک شهید است .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم