یکروزتصادفی توخیابون دیدمش
بهم گفت شماره بدم خانم نیشخندزدم گفتم مزاحم نشواقا
اونم لبخندزدورفت
نمی دونست چقدمنتظرشم
تمام دخترای فامیل هلاکش بودن بامنم مث همه
چه روزایی ک الکی توجمع خندیدم ووانمودکردم خوشحالم
چه روزایی که وانمودکردم بی تفاوتم
رفتارشودیدم اما......
خبرسرطانش زانوهاموشکست
یک چشمم خون یک چشمم اشک
تمام فامیل داغوون بودند
یک ترم دانشگاه پاس نکردم اشک ریختم ودعاخوندم اشک ریختم والتماس کردم اشک ریختم وزجه زدم
دووم نیاورد
رفت
تنهام گذاشت
شکستم نابودشدم
دگ هیچکی نیس سربه سربقیه بذاره
دگ هیچکی نیس مادرجونوبوس کن بگه یکدونه ای عروسک من
دگ هیچکی نیس راه بره و رودختراعیب بذاره
دگ هیچکی نیس ب من بگه آنشرلی
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
بعدازاینکه تنهام گذاشت خواهرش1نامه بهم داد
3ماه بعدتونستم بخونمش
سلام آنشرلی کوچولوی خودم
سلام زندگی من
سلام آرزوی من
چقدزودوقت رفتن من شد اماانگارقسمتم بود
انگارقسمت بودمجنون شوم وبی لیلی بمیرم فقط کاش مجنون باشم فرهاد نباشم
بارسفرمونمی تونم ببندم
بدون توحتی1لحظه هم دیوونم میکن
.
آنشرلی کوچولوی من ازوقتی یادگرفتی بنویسی بابا عاشقت شدم
ازوقتی یادگرفتی چادرسرت کنی عاشق ترشدم
ازوقتی یادگرفتی شیرین باشی بانمک باشی اماخانوم باشی دیوانه ات شدم
ازوقتی نگاهم کردی ازوقتی صدایم کردی ازوقتی حس کردم ک شایدتوهم دوستم داری
خوشبخت ترین شدم
اما اجل مهلت نداد
خانومم بانوی من آنشرلی زیبای من
بخند شادباش اشکهایت نبینم غمهایت نبینم
خوشبخت شو
زندگی من خوشبخت شو
دوستت دارم سهیل
.
2سال میگذره هرروزاین نامه رومیخونم
قسمت منم اینه
اماسهیل خوشبخت نیستم بدون توهیچی نیستم