تاریخ انتشار : فروردين 1392
***ویژه خودم و خودش***
اون روزی که رفیقم جلومو گرفتو باخنده گفت که مامانت ازش خواستگاری کرده...
ی لحظه احساس کردم قلبم دیگه نمیزنه داشتم سکته میکردم اشک تو چشام جمع شده بود ولی نذاشتم هیشکی بفهمه!
ازون به بعد فهمیدم که لیاقت دوست داشتنمو نداشتی و نداری!!!
تو بی لیاقتیتت شکی نیس ولی ... آره! هنوزم عین ی احمق ک میدونه آخرش خودشه که بازندس دوست دارم...
لایک= بعدتو عشق دیگه برای من حرومه/برو ولی بدون دیگه عمرم تمومه...