تاریخ انتشار : فروردين 1392
کلی حرف آماده کرده بودم تا وقتی بهم زنگ زد باهاش دعواکنم همین که زنگ زد همه چی یادم رفت بازم گفتم سلام عزیزم کجایی نگرانت شدم.خدایا دعوام بلد نیستم.میبینید تورو خداااااااا.حتی شنیدن صداشم دهنمو میبنده چه برسه به دیدنش