تاریخ انتشار : فروردين 1392
طاها ، تک و تنها ....
چند روز پیش یکی از دوستای آمیتیس که با دوست من دوست بوده فهمیده که من قرار نامزد کنم ، رفته بود به آمیتیس گفته بود .
یک ساعت بعد از خوندن صیغه عقدم اومدم گوشیمو چک کردم دیدم آمیتیس اس داده و تبریک گفته .
بعدش دوباره اس داد که خیلی دوست دارم ای کاش با هم ازدواج میکردیم .
بچه ها دلم لرزید
لایک : دل بیچاره حق نداری تنگ بشی واسه بی معرفتا