تاریخ انتشار : فروردين 1392
×××داداشی×××
بـا اجـازه از شومـا دوست عـزیـز صاحـب سبـک =>
یکـی از لـذت هایی ک دیگه پیــدا نمیشه اینـکه که:
وختـی از دستم ناراحـته بـرم بغلش کنم اونم اشکاش سرازیر بشه...
منم بگم چرا گریه میکنی عزیزم؟
جواب بده:اخه چرا انقدر اذیتم میکنی عشقم؟
منم پشیمون قطره اشکم بریزه رو دستاش
بعدشم هم دیگه رو بغل کنیم و با هم اشک بریزیم...
.
لایک=کجایی ببینی دارم تو سیل اشک هایم غرق میشوم