دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 55411

تاریخ انتشار : اسفند 1391

امیر طاهای عزیز!اولش ببخش اگه طولانی شد!
اول از همه اینکه آمتیس رو واسه همیشه از زندگیت حذف کن!اون اگه میخواست،میتونست پات وایسه!اینکه خونوادش گفتن و نتونست نه بگه،همش حرفه واسه تبرئه کردن خودش!من خودم دخترم!هزارتا بهونه داشت واسه رد کردنش اگه یه لحظه بتو فکر میکرد!پس هیچوقت بهش اجازه نده بهت نزدیک شه!لیاقتتو نداشت!
اما راجب نگین!عزیزم همه چیزو بهش بگو!زندگیتو با دروغ شروع نکن!حقشه که بدونه!مطمئن باش اگه دوست داشته باشه،باهاش کنار میاد!واست ار خودم میگم تا بدونی یه دختر اگه کسی رو بخواد،با همه چیزش میسازه!
من روز اول به عشقم گفتم هر اتفاقی که افتاد،حتی تو بدترین شرایط،بهم بگه!تا حالا هم همینطور بوده!اگه بهت بگم چه کارایی کرده و بعدش اومده بهم گفته،باورت نمیشه!حتی تو ذهنتم نمیگنجه!اونقدری بدون که خودش بعضی وقتا میگه روم نمیشه تو چشمات نگاه کنم! کارایی کرد که دلم شکست،داغون شدم،نابود شدم اما حاضر نشدم ازش بگذرم!هنوزم مثل روز اول دوسش دارم و بدونش نمیتونم زندگی کنم!!داداش گلم حتما بهش بگو!اگه دوست داشته باشه ازت نمیگذره!شک نکن!اما وفتی برو سراغش که دیگه آمیتیس برات مرده باشه!اگه هنوز یه درصد ته دلت دوست داری آمیتیس جای نگین بود،سمتش نرو!نذار حس کنه قراره جای اونو پر کنه برات!
امیدوارم خوشبخت باشی