تاریخ انتشار : اسفند 1391
...و...
...برگشت چشماشو انداخت توی چشام و گفت:::.منو میخای؟؟
....گفتم نه................
......رفت.............
.................دروغ گفتم ...خواستم ببینم چقدر منو میشاسه....
.........فهمیدم اصلا "من" رو نشناخته هنوز...........
............بی خیال رسم دنیا همینه .....نشناخته میخوانت.............