دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 54354

تاریخ انتشار : اسفند 1391

سﻻم داداش امير طاها♥
ميخوام يه چيزي واست تعريف کنم...
سر يه بحث بچگانه رابطمون سردشد...
دورترودورترشد...
اشتباهموقبول داشتم...
اما اون...نه...!
گذشت و رسيد روزي که رودررو باش صحبت کردم ...
نشد ...
رفت ....
تنها شدم ...
خواستگار اومد ...
مامان باباش راضي... پسره ايده آل ... من آرزوي خوشبختي...چشام خيره به صفحه موبايل منتظر1 ميسد کال...
حتىباورت ميشه از من راجب ازدواجش نظر خواس؟!
من چي ميگفتم...؟!
گفتم آرزوي خوشبختي ميکنم ...!
اما انگار ناراحت شد ...
واي عشقم ... نميخواستم ناراحتت کنم ...
اما کاش ميفهميد داره چي ميگه؟!
داره راجب چي ازم سوال ميپرسه...؟!
وض تووعشق من مشابهه ...
طرفاتون آدماي ايده آلين اما دلتون هنوز حداقل يکم پيش کس ديگه ايه ...
اون که رفت ... بره خوشبخت شه ...
اما تو داداشم ... هيچوقت زندگيتو رو پايه ي دروغ يا حداقل نگفتن راست بنا نکن ...
بگو داداشي ... راستشو بگو