تاریخ انتشار : اسفند 1391
يکى از فانتزيام شده که بزنم تو خط داستان نويسى نويسندگى. داستان هاى عاشقانه بنويسم که اخرش مجنون به ليلى برسه فرهاد گول پير زن رو نخوره وبره با شيرينش زير يه سقف .اخه چقدر جدايي چقدر تنهايي چقددورى از معشوق. وقتى نويسنده ى معروفى شدم ميرم و تو افق خودم و جورى گم وگور مىکنم که خودمم خودمو پيدا نکنم.هرکى مثل من فکرمىکنه و دوست داره هيچ مجنونى بى ليلا نمونه لايک کنه