تاریخ انتشار : اسفند 1391
شب های سرد بی کسی هایم را کسی نیست رو به پایان کند!
حالا که نوبت به من رسیده است همه از محبت سیر شده اند،یک مشت محبت به درد نخور کف دلم، کسی نمیخواهد؟
باشد،میروم جایی که بوی خدا بیاید!انجایی که ترحم رسم نیست انجایی که با دل معامله میکنند برای باهم بودن برای لحظه هایشان و اینک جند خطی نقطه........................
ادامه نوشته هایم دست خدا