تاریخ انتشار : اسفند 1391
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد که
تو یک شب بگویی دوستم داری تو میدانم
تو میدانی غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تو را هرگز نرنجانم