دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 50973

تاریخ انتشار : اسفند 1391

امروزم با همون حسی که چند وقته تو دلم جا خوش کرده رفتم سر کلاس.فقط خدا میدونه که چه حالی دارم.وقتی یه ماشین شبیه ماشینش تو خیابون میبینم بند دلم پاره میشه.چقد روزای اول بهش گفتم منو وابسته ی خودت نکن. میدونم یه روز میری!اما خیلی مطمئن میگفت:اگه تو نری من هیچ جا نمیرم.بی معرفت کجا رفتی پس؟حق من این نبود.کاش مرده بودم ونمیشنیدم که همه حرفات دروغ بود.آخه به چه قیمتی؟خیلی سخته که بدترین ضربه رو از عزیزترینت بخوری!لحظه ی آخر که میرفت هرچی دلش میخواست بهم گفت.خدایا یعنی آتیش اشکای من نباید زندگیشو بسوزونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟