دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 50596

تاریخ انتشار : اسفند 1391

امروز تو تاکسی یه پیرزن کنارم نشسته بود
میگفت 3 سال پیش واسه حج ثبت نام کرده و امسال نوبتش شده، اما باید یک میلیون و پونصد تومن دیگع بده
میگفت ندارم، بچه هامم تو خرج زن و بچه شون موندن
مث ابر بهار داشت اشک میریخت، میگفت تو عمرم به هیچ آرزویی نرسیدم اینم روشون
خیییییلی دلم گرفت
کاشکی پول داشتم تا کمکش میکردم
خدا ؟ تو که میبینی ! د آخه صبرتو شکر چطور دلت میاد ؟
بنظر من حج بیشتر از یه بارش درست نیست، اگه با یه بار رفتن آدم نشده با صدبار رفتنم آدم نمیشه
چرا فرصتشو به آدمای دیگه ندین؟ کسایی که حتی شاید تا عید امسال زنده نباشن
واسه فرج آقا دعا میکنن در صورتی که هرکدوم میتونن آقای مستمندی باشن
بد میگم؟؟؟؟؟؟؟؟