تاریخ انتشار : بهمن 1391
یه دوست دارم که یه چند روز با هم قهر بودیم.امروز صبح خیلی دلم واسش تنگ شده بود چند بار شمارشو گرفتم اما غرورم نذاشتو سریع قطع کردم یک ساعت بعدش گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم دوستمه کلی خوشحال شدم تا جواب دادم گفت نمیتونم زیاد حرف بزنم الان گوشیم خاموش میشه اومدم مشهد الان روبروی حرم وایسادم گوشیمو میگیرم رو به حرم هر چی از امام رضا میخوای بگو.وای نمیدونید چه لحظه خوبی بود و چه احساس خوبی داشتم.از این که به یادم بود خوشحال شدم ولی از غرور بیجام شرمنده شدم.