دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 48100

تاریخ انتشار : بهمن 1391

سلام
دیشب با دوستام رفته بودم سفره خونه اونجا نشسته بودم که مخاطب خاص سابقم با دوستاش اومد اونجا وای که چقدر وقتی دیدمش حالم بد شده بود انقدر عصبی بودم که تمام بدنم میلرزید و رنگم پریده بود.قدرت هیچ حرکتیو نداشتم.دلم میخواست برم بیرون ولی نمیتونستم تکون بخورم میترسیدم اگه باهاش روبرو بشم نتونم خودمو کنترل کنم و هرچی از دهنم در میاد بهش بگم.به ظاهرش که نگاه کردم همون تیشرتی تنش بود که خودم واسش خریده بودم.یه دفعه تموم وجودم پر از نفرت شد.خدارو شکر یه نفر بهش زنگ زد و مجبور شد بره وگرنه نمیدونستم چه اتفاقی می افتاد.