دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 47477

تاریخ انتشار : بهمن 1391

دوست عزیزمD$D$D
وقتی پست های زیباتو میخونم ناخودآگاه گریم میگیره با اینکه به خودم قول داده بودم هیچ وقت بخاطرش گریه نکنم...باورش خیلی برام سخت بود که بعداز گذشت چند سال وقتی اومد و گفت من و تو سهم هم نیستیم میخوان برام فلانی رو بگیرن منم نمیتونم مخالفت کنم پس بهتره همین حالا از هم جدا شیم و هرکس بره سمت زندگی خودش...باورم نشد این همونی که وقتی تو قلب و زندگیم سرک کشید گفت تا آخرش باهاتم وقتی از فاصله هامون گفتم گفت اینا که خانواده اند حتی خدا هم نخواد من راضیش میکنم همونی که ذره ذره شد همه ی وجودم شد بت و من بت پرستش...اون گفت ولی نفهمید نشنید صدای شکستنمو ولی من اشک تو چشماشو دیدم، دیدم داره آب میشه ولی نمیتونه مجبوره...لبخندزدم که بره اونم رفت تا بدون مبارزه خوشبخت شه...حالا منتظرم تا یه روز یکی شدنشو با اون ببینم خیلی سخته حتی تصورش...خدا همیشه عزیزترین کسامو ازم جدا کرده دوسال پیش خواهر کوچولوی نازمو آسمونی کرد حالاهم تنها عشق زندگیمو ازم گرفت...ولی خوب میدونم برای هیچ کس بد نمیخواد خودش بهتر میدونه دلیل تمام کاراشو در عوضشم یه قلب بزرگ به من داده بهم صبر داده بهم یاد داده تا به مشکلا لبخند بزنم...ولی از ته قلب آرزومه که برگرده بیاد بگه بهم میرسیم بگه راضی کرده تمام ناراضیهارو...بچه ها برام دعا کنید، خیلی وقتتنو گرفتم بخشید...دوسته من D$D$D تو خیلی بیشتر برام دعا کن دعا کن که برگرده.... بهم نگو محاله...