تاریخ انتشار : بهمن 1391
آه هیچ درمن امیدی نیست.خالی ازهرگونه پیکارم.شاخه هایم خیس وافتاده.سایه ای ماننددرد دارم.روبه رویم چون غروبی تلخ مرگ دوستی ها دیدم.ازخودم اززندگی ازعشق ازمحبت ها بیزارم.ریشه هایی سردوپوسیده.حاصل یک عمرهمراهی.خودشکستم سمت خوداما.ازشکست خودبیزارم.من برآنم زودخواهم رفت.جمع رادیگرچه میخواهم !