دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 47031

تاریخ انتشار : بهمن 1391

دیشب،ساعت سه بعد از نیمه شب یکی از دوستام زنگ زد کلا بی خوابم کرد،رفتم تو آشپزخونه یه لیوان اب بخورم...
دیدم بابام پشت میز نشسته و سبزی هایی که مامان عصری خریده بودو گذاشته بود کنار تا فردا پاکشون کنه رو پاک میکنه... نشستم پیشش بهش گفتم:بابا جان خواب نداری؟؟؟؟چه وقت سبزی پاک کردنه؟؟؟
بابام یه دونه لبخند خسته زدو گفت:خوابم نمیبره بابا....سی سال شب تا صبح بالا سر مریضا بیدار بودم دیگه عادت کردم خیلی شبا تا صبح تو خونه راه میرم،دیدم بیکارم گفتم کار مامانتو کم کنم...
به افتخار همه ی بابا ها و پرستارای مهربون بزن لایکو....