دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 44634

تاریخ انتشار : بهمن 1391

بخوان مارا..
منم پروردگارت..خالقت..صدایم کن مرا...
قلم را علم را من هدیه ات کردم...بخوان آموزگار قادر خود را..
منم معشوق زیبایت...منم نزدیکتر از تو به تو...
اینک صدایم کن!!!
منم پروردگار پاک بی همتا..رها کن غیر مارا..سوی ما باز آ
تو بگشا گوش دل.. پروردگارت با تو میگوید : ای بنده !
تورا در بیکران دنیای تنهایان،رهایت من نخواهم کرد،بساط روزی خود را به من بسپار...
رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را...
عزیزا تو راه بندگی طی کن،من خدایی خوب میدانم...
تو دعوت کن مرا بر خود..به اشکی یا صدایی میهمانم کن
که من چشم اشک آلودت را دوست میدارم...
طلب کن خالق خود را...
بخوان ما را... تو بگشا لب...
تو غیر از ما خدای دیگری داری؟!
رها کن غیر ما را ...آشتی کن با خدای خود...تو غیر از ما چه می جویی؟!
تویی والاترین مخوق دنیایم...تویی محبوبترین مهمان دنیایم...
نمیخوانی چرا ما را؟!
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟!!؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی به رویت من نیاوردم..
اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا ...
اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نمیکردی، به رویت من نیاوردم...
با قطره اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را
نیازت را بگو با من
ببینم چشمهای خیست آیا گفته ای دارند؟!
بخوان ما را
بگردان قبله ات را سوی من...اینک وضویی کن
خجالت میکشی از من؟!
بگو ...جز من کسی دیگر نمیفهمد
بدان آغوش من باز است..برای درک آغوشم
شروع کن
یک قدم با تو.....
تمام گام های مانده اش با من...
بیا بنده بجو ما را