دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 43729

تاریخ انتشار : بهمن 1391

سلاااام بچه ها..چطورین؟؟ آقا یه چی بگم بهتون فقط حال کنین قدرت یه 4 جوکی رو.. (خودمو میگما)
دقیقا 4 روز پیش از اصفهان رفتم توی دادگاه شیراز که واسه دوستم که دعوا کرده بود سند بذارم که بیارمش بیرون (به همراه خانواده)
رفتم تو اتاق دفتردارش..گفتم ببخشید اقا من از راه دور اومدم ((چه پر غرور اومدم...دس دس دس..آهاا بیا وسط..)) میشه کارمو زودتر راه بندازین؟؟ اقا این کلیک کرد رو ما.. و گفت نه .. باید بری و فردا بیای؟؟ هر چی التماس کردم قبول نکرد..اینقد عصبانی شدم که میخواستم خفش کنم...خلاصه رفتیمو فرداش اومدیم .. بعد از اینکه 1 ساعت تو صف بودم سلام کردمو گفتم بفرمایید این سند ...یه نگا به قیافم کرد و گفت واسه چی موهات اینجوریه؟؟گفتم مدلشه خوب.. گفت إإإإ مدلشه ؟؟ حالا وقتی رفتی و فردا اومدی میفهمی که باید موهاتو چه جوری بزنی ؟؟ آقا مارو میگی دیگه غیرته 4جوکی اومد بالا.. یکی از پرونده هارو که روی میزش بود همچین بردم بالا و زدم تو سرش که نگو.. که دیگه به یه 4جوکی نگه برو و فردا بیا (توی همون لحظه یه فازی دادا.ا.ا.).. و بخاطر همین 3 روز بازداشتگاه رفتم ..(البته اینم بگم پدر و مادرم کلی التماسش کردن تا رضایت دادا..) ((گفتن جوونه..جاهله..4جوکیه..و از این حرفا))... وقتی از بازداشت اومدم بیرون.. به بقیه همچین نگاه میکردم که انگاری 50 ساله تو حبسم..
بعد تازه رسیده بودیم خونه ی اول..هنوز رفیق بیچارم گیر بود
خلاصه (بعد از ایام حبس) که رفتم توی اتاق دفتر داره .. باورتون نمیشه .. همچین سلامو علیک کرد که من فک کردم رئیس کل دادگاه های ایرانم)..گفت بفرمایید بشینید تا من کارتون رو انجام بدم...منم گفتم زود باش تا یه پرونده دیگه نیومده تو سرت..(البته توی دلم گفتما)
الان که دارم مینویسم رفیقم کنارمه... ایندفه به خاطر بازداشتیا بزن لایکو...