دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41652

تاریخ انتشار : بهمن 1391

عشق تو بغض دلم را چه نکو ريخت که ريخت/آن هواي سر من با همه هاي و هو ريخت که ريخت
تـا بـه کـي مــا و خـمـاري وصـالــت، يـارا/خـُـم و پيمانه شکست، مي زِ بو، ريخت که ريخت
سـُرخـي تـلـخ شـفـق چيـسـت؟ نگـارا، دريـاب/اشک خونين که از اين ديده به رو، ريخت که ريخت
آن صـدايــي که تـــو هـر جـمـعـه شنيدي جـانــا/دلِ غــم ديـده ي مــا بــود، فرو ريخت که ريخت
ترس من از گذر جمعـه تـو دانـي کـه چـه بـود؟/گَـرد پـيـري که زمـان، بر سرِ مـو ريخت که ريخت
کـربـلا بـاز گـذشــت ، مـاه مـحرم طـي شــد/خــون عُـشاق تـو را، بـاز عـدو ريخت که ريخت
عـمـر از نيمـه گـذر کـرد شـدم شـُـهره شـهـر/حـاصـل عـمـر به جُـستيدن و جـو ريخت که ريخت
تـو بيا پاي بر اين چشـم بـِنه جان به فداي قدمت/غـَـرَضـــم ديــدن رويــت ، آبـــرو ريخت که ريخت