دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 41532

تاریخ انتشار : بهمن 1391

رفته بودیم یه حریق سوپر مارکت.. از شانس بد هم حریق دقیقا از در خروجی شروع شده بود،هیچکس نمی تونست خارج بشه.
فرمانده دستور داد دستگاه تنفسی ببندید و برید داخل..
از میون شعله ها مشخص بود که داخل سوپر مارکت یه دختر کوچولو با مادرش بود..بچه کُپ کرده بود..
دیگه وقت نشد دستگاه ببندم.. تا حریق مهار شد رفتم داخل جلوی دهنش رو بستم و آوردمش بیرن..
هیچی دیگه،خلاف دستور فرمانده دستگاه نداشتم رفتم داخل حریق..
توبیخم کرد.. حالمم گرفت.. هر چی دلِ تنگش می خواست گفت..
بعد برگشته میگه :تو ندیدی کل فضا رو گاز سمی پوشونده؟ اگه واسه ریه ات مشکلی پیش بیاد مسولیت تو با کیه؟هان؟
اگه یه مو از سرت کم بشه خودم می کشمت.. :)
خلاصه به تفاهم رسیدیم..خب نتونستم خودمو کنترول کنم .. ای بابا..