تاریخ انتشار : دي 1391
پسر جوان با صدای بلند داشت با همدمش حرف میزد:من احمق رو بگو که فکر میکردم تو همدم و رفیقی...من نادان رو بگو که فکر میکردم تو میتونی مرهم دردهایم باشی و مشکلاتم رو کم کنی....،اما حالا و بعداز چند سال فهمیدم دشمن جانم هستی دیگه باهات کاری ندارم و ازت متنفرم و زیر پاهام لهت میکنم.....»پسر جوان اینهارو گفت و درحالی که سرفه میکرد و خون از دهانش بیرون میریخت بسته سیگار را زیر پایش له کرد و یاد حرف دکتر افتاد:اگر همین امروز سیگار رو ترک کنی حالت خوب میشه....!