دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 39050

تاریخ انتشار : دي 1391

آقا ما یک روز همه خونه ی ما جمع بودن.ما هم خفن به خودمون رسیده که پسر خاله و پسر دایی دارن میان . دست بر قضا یک پسر خاله 4 ساله هم داشتیم که این فقط یک جمله بلد بود بگه.
سرانجام وقت نهار شد و ما هم خوشحال عشوه خرکی جلو پسرخاله نشستیم کنار سفره.آقا یک موضوع بیان شد سر سفره که ما هم اومدیم ابراز نطر کردیم همینطور که ما حرف میزدیم پسر خاله کوچیکم بلند جلوی همه گفت : تو گوه نخور غذا بخور (ببخشید)ما که چه عرض کنم اب نشدیم بریم زمین بخار شدیم رفتیم هوا.............