دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 37333

تاریخ انتشار : دي 1391

منظورم!چشمم!امیدم!خوبم!
گفته بودی بی بهانه و بی منظور بایدم بخواهی،
نگفته بودی چگونه می توان جنون کرد و مجنون نشد!
و نگفته بودی بی آن یک نگاه لیلی چگونه می شود 1000ساله شد!
گمانم که کودکانه به بازیم گرفته ای و گرنه کدام سرچشمه بی چشم داشت دریا به راه افتاده که من بی تو؟!!!!
بی رقص مهتاب روی شانه هات!
بی غروبی که کنج چشمانت نشسته!
بی دروغ های کودکانه ات!
نه!
من تو را بی تو نمی توانم خواست!
و خوب می دانم این خواستن ابتدای نرسیدن هایی است که در صندوق های پست خاک خواهند خورد!
خوب ترین دیروزم!عزیز امروزم!
چه گناه بزرگی است تو را از تو خواستن!
این را به شاعر ترنج ها هم گفتم،گفت:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان؛یا جان ز تن براید.
اسماعیل فیروزی