دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36525

تاریخ انتشار : دي 1391

اقا دیشب اینجا برف اومده صبح که از خواب پا شدم گفتم برم یکم کار خیر کنم مردمو تو این هوای سرد نجات بدم میرفتم جلوی دخترا بوق میزدم دست بالا میکردن من سوارشون نمیکردم آخ چه حالی میداد یه پیرمرد پیرزن رو سوار کردم بردم رسوندم ازشون پول نگرفتم نبودید ببینید چه ذوقی کردن اشک تو چشاشون جمع شده بود نمیدونستن چجوری تشکر کنن الانم داشتم میومدم خونه از تو ابها میرفتم پاشیده میشد اینور اون ور حواسم نبود یه دختره بغل خیابون منتظر تاکسی اب ریخت روش (به من چه میخواست اونجا وانسته)خلاصه دلم براش سوخت هوا به اون سردی خیس خیس شده بود سوارش کردم رسوندمش بعد قرار شد از این به بعد مخاطب خاصم باشه
من:-)
خدا:-)))))))
پیرمرد پیرزنه:-))))))))))))))
اون دخترایی که سوارنکردم:-((((
مخاطب خاصم اولش:-((((((((((((
مخاطب خاصم بد پیاده شدن:-))))))))))))))))))