دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 36420

تاریخ انتشار : آذر 1391

توی پله ها با مامانم داشتم شوخی می کردم و شکلک در می آوردم و ادای زنای حامله رو در می آوردم که بد راه می رن ( واقعا چرا زنای حامله اینجورین ؟) بعد مامانم گفت عین آدم راه بیا وگرنه باهات نمیاما.
منم انگار نه انگار با همون حالت در رو باز کردم دیدم پسر همسایمون روبروی در وایساده پاهاشم به اندازه عرض شونه باز کرده و داره با تلفن (حتما با مخاطب خاص ) حرف می زنه.
هیچی دیگه آبروم رفت!
پسر همسایمونم فهمید من یه تختم کمه .
به مامانم گفتم باید برم 4جوک بگم چه گافی دادم.
من : )))))))))))))))))
پسر همسایمون : 00
مامانم : @))))
مخاطب خاص اونور خط: -------------------------------------( این بوق آزاده)