تاریخ انتشار : آذر 1391
داداش دوستم (همسایه مون)، یکی از این دهه هفتادیااااست!!!
یه زمانی دستشو که ول می کردم، با کله میخورد زمین!
چند وقت پیش، سر کوچه نشسته بودم منتظر رفیقم.
حسابی تو فکر بودم، اصلا نفهمیدم کی مثل قارچ جلوم سبز شده!
در حالی که چشاش زده بیرون، خیره شده، بهم میگه:
رو منم میتونی حساب کنی ها!
یعنی بلند شدم تا با یه پس گردنیه آباد، طوری روش حساب کنم تا چشاش بزنه بیرون...،
در حالی که هل شده بود، چند قدم رفت عقب، گفت:
خودم که نه، منظورم داداشمه.. خدافظ...