تاریخ انتشار : آبان 1391
شبی غمگین،شبی بارانی و سرد،مرا در غربت فردا رها کرد،دلم در حسرت دیدار او ماند،مرا چشم انتظار کوچه ها کرد،تمام هستی ام بود و ندانست،که در قلبم چه آشوبی به پا کرد.
و او هرگز شکستم را نفهمید،اگرچه تا ته دنیا صدام کرد