تاریخ انتشار : مهر 1391
امروز از آن روزهاست كه دوست داشتم باشي
صبح بيدار شوم و چشمان ِ مست ِ خوابت را ببينم
لبخند بزنم...خودم را كش بدهم
گلوله شوي در آغوشم ،سرت روي سينه ام باشد
موهايت را نفس بكشم
دستهايم را دورت حلقه كنم، دلم نيايد جدا شوم
امروز را استعلاجي رد كنم، پيشت بمانم
امروز از آن روزهاست