تاریخ انتشار : مهر 1391
به راه عمر صدها قصه دیدم/سفر کردم حکایت ها شنیدم
نفهمیدم چه شد تا اینکه روزی/سر کوی رفیق بازی رسیدم
به هر باغی رسیدم از سر شوق/ز هر دسته گلی یک شاخه چیدم
غلامم چاکرم لوتی بفرما/همین ها شد همه عشق و امیدم
بدون هیچ حرفی یاسوالی /پیاله هرکسی دادسر کشیدم
ولی افسوس با هرکه نشستم/رفاقت کردم و خیری ندیدم
چشام بارونی و قلبم شکسته /از این دنیا و اهلش دل بریدم