تاریخ انتشار : شهريور 1391
گنجشک به خدا گفت لانه کوچکی داشتم ارامگاه خستگیم سرپناه بی کسیم ، توفان تو ان را از من گرفت . مگرکجای دنیای تو را گرفته بود؟ خدا گفت ماری در راه لانه ات بود، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند انگاه تو از کمین مار پرگشودی !!! چه بسیار بلاها از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخاستی.