تاریخ انتشار : شهريور 1396
يه شهرى بود كه توش هيچ كس به هيچ كس رحم
نمى كرد .
توى خيابوناش ترافيك بيداد مى كرد .
آلودگى هواش در روز دويست و بيست و دو نفرو نصفى رو مى كشت .
يه بارون كه ميومد همه جاش سيل راه مى افتاد .
و ......... هزار تا مصيبت ديگه .
يه روز همه مردم جمع شدن فكر كردن كه بــا اين شهر چى كار كنن ...........؟؟؟؟!!!!!!
كردنش پايتخت .......!!