تاریخ انتشار : مرداد 1396
"به نام خدایی که خدایی خیلی خداست"
هی باخودکلنجارمیرفت،مدام به قراری که آن روز بامعلم خودگذاشته بود فکرمیکرد..
قول داده بود.قول داده بودکه چهل شب قبل ازخواب یک جمله به یک مخاطب خاص بگوید..
پسرک بعدازچهل روز پیش معلمش آمدومعجزه آن یک جمله که تبدیل به چندین ساعت عبادت در دل شب شده بودرابه معلمش گفت.
آن جمله این بود:
"امام زمان دوست دارم"