تاریخ انتشار : تير 1396
اقا دیروز رفته بودیم پارک،یه زایه بازی راه انداختم بیاوببین کنار ما یه خانواده نشسته بودن دونفربینشون همش خمیازه میکشیدن،منو دختر دوست بابام بهشون میخندیدم چشمتون روز بد نبینه یه هو سر برگردوندم دیدم خانومی که توی اون جمع نشسته ناظم مدرسمونه! !!!!!