تاریخ انتشار : اسفند 1395
اين روزها
هركسى به كارى مشغول است
پدر
حساب هاى آخر سال را جمع مى زند
مادر نشسته است كنار تنگ بلور
تا بهار بيايد
من اما
يك گوشه نشسته ام
به تو فكر مى كنم
به تو فكر مى كنم
به تو فكر مى كنم