تاریخ انتشار : مرداد 1391
دختر کوچولویی به باباش زنگ زد و گفت:بابا داری میای خونه، شیرینی می خری؟پدر جیبشو نگاه کرد و دید نمی تونه؛ماشینشو زد کنار خیابون، پیاده شد،آروم و با خجالت گفت:آزادی! آزادی! دو نفر...
دختر کوچولویی به باباش زنگ زد و گفت:بابا داری میای خونه، شیرینی می خری؟پدر جیبشو نگاه کرد و دید نمی تونه؛ماشینشو زد کنار خیابون، پیاده شد،آروم و با خجالت گفت:آزادی! آزادی! دو نفر...
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )